عطر چای سبز

بلد نیستم فلسفی حرف بزنم پیچیدگی چندانی هم ندارم.
پس ساده مینویسم ساده بخوانید :)

+ به خاطر ادبیات ضعیفم پیشاپیش معذرت میخوام راستش هیچوقت ادبیات دوست نداشتم.

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۴/۱۲/۲۰
    :)
پیوندهای روزانه

عبور

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۰۶ ب.ظ

اون اوایلی که شروع کرده بودم به وبگردی یه مطلبی رو تو یه وبلاگی خوندم که خیلی باهاش موافق بودم. هنوزم هستم ولی حالا که برام این وضعیت پیش اومده دیگه نمیتونم با قاطعیت درموردش نظر بدم.  

نویسنده نوشته بود که گاهی وقتی میبینی آدمای زندگیت کمرنگ شدن باید ازشون بگذری، باید قطع کنی رشته ارتباطتتونو قبل از اینکه اون قطعش کنه، باید دل بکنی ازش.

منم شدیدا باهاش موافق بودم همیشه تو جمع دوستانمون می گفتم که یه جاهایی غرورت باید برات باارزش تر از آدمای دوروبرت باشه. بهشون گفته بودم اگه هرکدوم از آدمای این جمع کمرنگ بشه من کسی ام که زودتر رابطه رو قطع میکنه. اون زمان اون حرفا رو زدم و به این فکر نکردم که عمل کردن به حرفایی که میزنم چقدر شجاعت می خواد.

اون زمان همشون ریختن رو سرم و کلی فحشم دادن و منو زدن که آره تو منفی بافی و ما مطمئنیم تو اولین کسی هستی که هممونو ول می کنی و میری منم خندیدمو چیزی نگفتم ولی الان ...

8سال تمام یه رابطه ی سست رو که تمام خانوادم باهاش مخالف بودنو نگه داشتم. هر دفه که کمرنگ میشد من بودم که میومدم جلو و بعدش چقدر از خودم متنفر میشدم که دوباره خودمو کوچیک کردم اما بالاخره حدود 2 هفته پیش یک پیام 7 صفحه ای به صمیمی ترین دوستم فرستادم و باهاش برای همیشه خداحافظی کردم. دقیقا بلافاصله بعد از ارسال پیام نشستمو تمام عکسایی که باهم گرفته بودیم،  تمام کادوهایی که بهم داده بودیم، تمام فیلمایی که از هم گرفته بودیم رو نگاه کردم و گریه کردم.

الان حالم خیلی بهتر از زماناییه که اون کمرنگ میشد و من میرفتم جلو. درسته که حالا هروقت که قراره از گذشته حرف بزنم ناخودآگاه اونم هست و باعث میشه کلی دلم براش تنگ بشه ولی باید تحملش کنم. باید با این موضوع که همیشه همه چیز اون جور که می خوایم پیش نمیره کنار بیام. هنوز برای قضاوت خیلی زوده اما فعلا که حالم چندان بد نیست. دارم به خودم امیدوار میشم!

پ.ن: ازین آهنگ خیلی خوشم میاد خیلی ریتم شادی داره.

 

۹۵/۰۲/۲۴
mahshid amini